یکهو دلم هوای تو و خنده هاتو کرد
یکهو دلم گرفت ، زدم زیر گریه باز
بگذر شبی به خلوتِ این همنشینِ درد»
دارم دوباره پیشِ خودم حرف میزنم
با ناله ای ضعیف و لبهای نیمه جون
اصلاً حواسِ تو پیشم نبود و نیست
خون میرود نهفته از این زخم اندرون»
داره لباس توی تنم گریه میکنه
از من گرفته خواب و خوراک و چشای تو
میخوای بهم محل نده اما اینو بدون
من بر نخیزم از سرِ راهِ وفای تو»
آتیش زدی به خاطره هامون که چی بشه
خواستی دلم بسوزه و خاکسترت شود ؟
باور نمیکنی که چقدر دوست دارمت
روزی که جان فدا کنمت باورت شود»
پا میشم از خیالِ تو یک روز بی هوا .
عمری که رفته باشه غریبانه حیف نیست ؟
سایه نشسته گریه میکنه و من بهش میگم
خونی که ریخت از دل ما سایه حیف نیست» .؟
(( محسن گودرزی ))
پا میشم از خیالِ تو یک روز بی هوا .............
,تو ,دلم ,میشم ,هوا ,خیالِ , ,یک روز ,بی هوا ,تو یک ,خیالِ تو
درباره این سایت